محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

محمد كوچول نوزده روزه

اين مطلبو الان ساعت 10.18 صبح روز شنبه 20 اسفند 90 مي نويسم و شرح روز قبله. ديروز جمعه بيد و همگي غير از محمد كوچول براي ناهار دور هم جمع بوديم. اين سومين جمعه اي بود كه محمد در ميان ما بود ولي با ما ... نبود. اما،‌ خدا رو شكر اوضاعش خيلي خوبه. نگران هيچ چيز نيستيم چون خداي مهربون، درهاي رحمتش رو به روي ما باز كرده و ناناسي خاله انشااله دوشنبه يا سه شنبه اين هفته مياد تو بغل مامان سارا. ديروز كلي شير مامانش رو هم با شيشه و هم بدون اون از منبع خورد. فيلمشو كه آوردن، ماه تر شده بود و چشماي خوشگلش درشت تر. ماشااله، مامان سارا ميگفت از بس صدا ميومد يه انگشتشو كرد توي گوشش و خوابيد. گريه هاش منو كشته، همچين فرياد ميزنه كه انگار با شلينگ آب...
20 اسفند 1390

10000 تايي شديم

بالاخره امروز جمعه 19 اسفند 1390 در نوزده روزگي محمد كوچولوي خوشگلم. تعداد بازديد كنندگانمون به 10000  نفر رسيد. ممنونم از اين همه لطف و محبت. دوستاي خوب و مهربونم از همگي متشكرم. همچنان التماس دعا ...
19 اسفند 1390

محمد كوچول هفده روزه

اين مطلبو الان ساعت 12.14 پنجشنبه 18 اسفند مي نويسم و گزارش روز قبله. خدايا بي نهايت شكرت. ني ني خان ديروز از مامانش شير خورد. ني ني توي بغل مامان سارا رفت و وقتي شروع كرد به شير خوردن خوابش برد. خانم پرستارا با تعجب به خانم دكتر ني ني گفتن كه اين ناقلا وقتي توي بغل ماست و بهش شير ميديم همش بيداره و نمي خوابه ولي الان خوابيد. خانم دكتر هم گفتن كه الان توي بغل مامانش آرامش گرفته. حتي زماني هم كه توي بغل مامانش با شيشه شير ميخوره ميخوابه. ني ني خوشگل ما طبق گفته همكارم كه سوپروايزر بيمارستان محل بستريشه، ديشب حدود 50 سي سي شير نوش جان كردن و انشااله با لطف و عنايت خدا و دعاي همه مهربونا ظرف فردا يا پس فردا مرخصه. البته تاكيد ما اينه كه خوب خ...
18 اسفند 1390

محمد كوچول شانزده روزه

اين مطلبو الان ساعت 7.51 صبح روز چهارشنبه 17 اسفند مي نويسم و مربوط به روز قبله. آخرين خبر: محمد كوچولو رو بالاخره از دستگاه آوردن بيرون و با شيشه شير بهش به به دادن. مامان سارا بعد از هشت ماه بالاخره خوشگلشو بغل كرد و شير خودش رو با شيشه به ني ني داد تا بخوره. خدا رو شكر همه چي خوبه و داريم به روز موعود نزديك ميشيم. يكي از خانم پرستارا ديشب به باباي ني ني گفته اين كه ديگه اينجا كاري نداره. الان فقط داره ميخوره و ميخوابه و دست و پا ميزنه. تازه فيلم ديشب رو هم ديدم ني ني افتاده بود روي گريه ولي اون پستونك بچه غوله رو گذاشتن توي دهنش و يه مشت مك زد و بعد انداختش بيرون. ني ني شمكو گرسنه بود. راستي ديروز مامان سارا ميگفت كه وقتي ني ني رو گ...
17 اسفند 1390

محمد كوچول پانزده روزه

اين مطلبو الان 16 اسفند ساعت 9.19 صبح مي نويسم و گزارش روز قبله. خدا رو صد هزار مرتبه شكر، نه هر لحظه و هر دم بي شمار شكر و سپاس كه ديروز روز خوبي داشتيم. اول اينكه بابايي (باباجون) موفق شدن؛ البته ديروز تا ظهر درگير گرفتن آخرين اخبار بوديم. خاله ندا و عمو احسان از توي خونه روي اينترنت بودن و منم اينور و مامان سارا و ماماني هم توي خونه ما پيگير بودن. خلاصه بعد از يه سكته ناقص كه بنده كردم و يه اس ام اس اعتراض آميز كه بعد از سكته به بابايي زدم، سريع  خاله ندا زنگ زد و منو از اشتباه درآورد و دوباره من به زندگي برگشتم!!! حالا قضيه اش بماند. بعداً شايد تعريفيدم. دوم اينكه خوشگل خوشگلاي ما، خدا رو شكر داره روز به روز بهتر ميشه (يا ...
16 اسفند 1390

آجيل مشكل گشا چي چيه؟

اين مطلبو براي دوستان عزيزم و بخصوص دوست عزيزي كه به اسم گيلان از من درخواست كرده بودن مي نويسم. در مورد آجيل مشكل گشاست. رسم آجيل مشكل گشا در شهرهاي مختلف كمي با هم فرق داره. اينجا در شيراز ما علاوه بر بادام،‌ گردو، فندوق، نخودچي، كشمش و نقل(كه معمولا در آجيل مشكل گشاي اكثر جاها هست)، قيسي (برگه خشك زردآلو)، بادام زميني (كازو)، شكلات يا آب نبات هم توي آجيل مشكل گشا داريم. معمولاً نذر ميكنيم كه اگه خدا بخواد و حاجتمون روا بشه به تعدادي كه مد نظرمونه هر شب جمعه آجيل مشكل گشا بين مردم تقسيم كنيم. گاهي هم نذر ميكنيم كه ما آجيل رو پخش ميكنيم تا انشااله با دعاي مردم مشكلمون برطرف بشه. من هر دو روش رو اجرا كردم و نتيجه گرفتم. معمولاً آج...
16 اسفند 1390

فقط براي بابايي

  بابايي جونم، تبريك ميگيم. انشااله هميشه سالم، شاداب و در خدمت به مردم موفق و مويد باشيد.       از طرف همگي ما:‌ ماماني، خاله هدي، مامان سارا، خاله ندا، بابا عليرضا، عمو احسان، ياسمين زهرا و محمد كوچولو ...
15 اسفند 1390

محمد كوچول چهارده روزه

اين مطلبو ساعت 8.20 صبح روز دوشنبه 15 اسفند مي نويسم و گزارش روز قبله. اما قبل از شروع، امروز يه روز سرنوشت ساز براي باباجونه (باباي مامان سارا) كه نتيجه اش توي زندگيمون خيلي اثر داره... خواهش ميكنم شما هم دعا كنين اون چيزي كه خير و صلاحه اتفاق بيفته. ممنونم خاله ها و عموهاي مهربونم.   اما آخرين اخبار: خدا رو باز هم هزاران هزار بار شكر، ديروز حال عمومي آقا محمد خيلي بهتر بود و همه رضايت داشتن. ميزان شيرش رو تا 22 سي سي افزايش دادن و ناناسي تا تهشو خورده بود. فيلمشو ديدم ماه ماه ماه بود. همه چي خدا رو شكر نرمال بود. ديروز صبح براي همكارم آقاي س. كه سوپروايزر بيمارستان دنا هم هست و در زود به اتاق عمل رفتن مامان سارا كمك ...
15 اسفند 1390

محمد كوچول سيزده روزه

اين مطلبو الان ساعت 8.22 صبح روز يكشنبه 14 اسفند مينويسم و گزارش روز قبله. خدا رو شكر، خدا رو شكر ني ني ديروز تنفسش منظم و نرمال شده، همش از دعاي خير شما دوستاي گلمه. نمي خوام تك تك اسم بيارم و اجر مهربوني هاتونو ضايع كنم اما بدونين كه همه تون ماهين و فرشته و من و خانواده ام هيچوقت توي هيچ لحظه اي از دعا فراموشتون نخواهيم كرد. ممنونم به اندازه همه خوبي ها و مهربوني ها و وسعت همه دلهاي با محبتتون. راستي، ميزان شيري كه به ني ني ميدن ديروز به 16 سي سي رسيده و خداروشكر واكنش منفي نشون نداده. ديشب باباي ني ني خوشحال خوشحال اومد خونه و به ما تبريك گفت و ما هم چشم روشني بهش گفتيم. گفتن كه محمدي به كم كردن اكسيژن هم جواب مثبت داده. بابا ع...
14 اسفند 1390

محمد كوچول دوازده روزه و يه مامان دلتنگ

اين مطلبو امروز شنبه 13 اسفند ساعت 10.17 دقيقه صبح مي نويسم و گزارش روز قبله. از پريشب اكسيژن محمد ناناسي رو كمتر كرده بودن. اما يه ذره ميزان تنفسش بالاتر از حد نرمال بود و حدود 67 تا در دقيقه در حاليكه بين 40-50 بار تنفس براي نوزاداني با اين شرايط عاديه البته آخر شب كه دوباره مامان و باباش رفتن بيمارستان آقاي دكترش با مشاهده عكساي جديد و وضعيتش گفته بود اوضاع روبه راهه و هيچ مشكلي وجود نداره. ديروز ظهر مامان سارا و بابا عليرضا وقتي از بيمارستان برگشتن مثل هميشه نبودن. دفعات قبل با شادي و خوشحالي ميومدن. اما ديروز واقعاً توي خودشون بودن و ناراحت. دل نگران شده بوديم و از طرفي زياد نمي شد سوال و جواب كنيم. فقط گفتن كه تنفسش يه ذره بالاست....
13 اسفند 1390