محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

محمد كوچول يازده روزه

اين مطلبو كه مي نويسم برخلاف مطالب قبلي كه روز بعد نوشته مي شد و شرح حال روز قبل بود، گزارش امروزه. ساعت 10.10 شب امروز پنجشنبه 11 اسفنده و از وضعيت محمد خوشگل مي نويسم. اول از همه خدارو صد هزار مرتبه شكر كه ني ني همچنان خوبه و بهتر ميشه. اكسيژن رو كمتر كردن تا مقاومت بدن رو بسنجن كه خدارو شكر تا الان كه بابا عليرضا اومد از بيمارستان و گزارش داد، اوضاع خوبه. مامان سارا امروز براي اولين بار به ني ني كوچولو دست زد اونم در يازده روزگي پسمل قند عسلش. قضيه اينه كه صبح مامان سارا براي ني ني شير ميدوشه و وقتي ميخواسته بلند شه كه شير و بده بابا عليرضا ببره بيمارستان همه شيرها مي ريزه و ... ماماني ميگن مامان سارا با صداي بلند گريه ...
11 اسفند 1390

اينم چند تا عكس

اين عكس كف پاي محمد آقاست. عين پاهاي باباشه مردونه مردونه ولي در سايز بسيار كوشمولو. (بايد اسكنش كنم ولي حالا خيلي كار دارم.) عكس جلد و صفحات اول آلبوم نوزادي كه توي بيمارستان بهش دادن: بقيه در ادامه مطالب شجره نامه خانوادگي مامان و بابا و بابابزرگا و پدر بزرگا و خاله و عمو و دايي و ... حتي بچه ها و ....... تا ده سالگي ني ني جاي عكس و مطلب داره. اينا رو نوشتم يادگاري براي محمد كوچول خاله. راستي اينم عكس لباسهاي شسته شده محمدي: اولي همونهايي كه روي سيسمونيش بوده و بعدي ها رو ماماني دوباره پريروز براش خريدن. البته همگي در كوچيكترين سايز ممكنه يه انسانه كه توي عكس به خوبي نيفتاده! ببخشيد شايد بگين اين عكسا...
11 اسفند 1390

محمد كوچول ده روزه- شناسنامه

الان كه دارم اين مطلبو مي نويسم ساعت 7.43 دقيقه صبح 11 اسفنده و گزارش روز قبله. محمد كوچولوي خوشگل ما خداروشكر همچنان اوضاعش رو به بهبوده. دارن بهش ياد ميدن كه شير رو با نفس هاي آروم بخوره و زياد نفس نفس نزنه. داره گريه كردن رو خوب اجرا ميكنه. وقتي هم از اتاق عمل اومد بيرون گريه ميكرد اما صداش خيلي ريز بود اما ديشب ديدم نه بابا صداش داره كم كم مردونه ميشه! يه پستونك گنده در حد بچه 30-40 ساله گذاشتن كنارش كه اصلا فكر نكنم بتونه بكنه توي دهنش و به قول مامان سارا فقط يه ليسي بهش ميزنه. مامانش ميگه پستونك و شيشه رو كه براش برديم گفتن نمي خواد ما خودمون براش آماده ميكنيم. نمونه اش هم همون پستونكه! البته دستشون درد نكنه، واقعا زحمت ميكشن و ...
11 اسفند 1390

محمد كوچول نه روزه

اين مطلبو الان ساعت 9.15 صبح 10 اسفنده و گزارش روز قبله. ني ني همچنان در بخش آي سي يو نوزدان بستريه. حالش خدارو شكر بهتره و منتظر نظر نهايي پزشكان درمورد ترخيصش هستيم. ديروز صبح ماماني (مامان جون) دوباره رفتن و كلي لباس براي ني ني خريدن. آخه قرار بود عيد بياد كوچول. لباساي كوچيك سايز 00 و گرم براش گرفتن. عكساشو ميذارم. ياسي ديشب دوساعت خونه ما بود كه بيست دقيقه اش رو خوابيده بود. فيلم محمد رو بهش نشون دادم كه دوباره با انگشت رفت روي مونيتور دوربين و نزديك بود كل فيلم رو پاك كنه. میدونی امروز ده روزه که به دنیا اومدی ولی ما هنوز ندیدمت و باباجون نتونسته توی گوشهای نازنینت اذان و اقامه رو زمزمه کنه. زود خوب شو دیگه! یا خدا! ...
10 اسفند 1390

محمد كوچول هشت روزه

اين مطلبو الان ساعت 7.53 دقيقه صبح روز سه شنبه 9 اسفند 1390 مي نويسم كه شرح وقايع روز قبله. آخرين اخبار: محمد كوچول خوشگل ما، با لطف الهي و دعاي همه دوستان از ديروز بعداز ظهر از زير دستگاه خارج شده. خدا رو صدهزار مرتبه شكر كه تا آخر شب همه آزمايشها و عكسها و ... خوب بودن و مقاومت ني ني كوچولوي ما رو نشون مي دادن. البته همه ما بخصوص مامان و باباش فقط به اين فكر ميكنن كه چه حالتي براي ني ني بهترينه. اگه دكترها بگن بايد همچنان توي دستگاه و زير اكسيژن باشه،‌ ما هم به اونا اعتماد ميكنيم. ماشااله ماشااله... هرچي بگم كمه... ماه شده قند عسل... يه كلاه نارنجي اسپورت گذاشته بودن سرش عين قرص ماه خوشگل شده بود... صدقه داديم و اسفند (از...
9 اسفند 1390

تولد كيميا جون مبارك

من محمد كوچول اومدم تا از طرف خودم،‌ دختر خاله نازم ياسي كوشولو،‌ خاله هدي، خاله ندا و مامان سارا و همه خانواده، تولد دوست عزيزم، نوه مامان گلي مهربونم رو تبريك بگم. امشب شب تولد كيميا جونهههههههههه       كيميا خوشگله، تولد يك سالگيت مبارك! مامان گلي مهربون و خاله ميتراي عزيزم، تولد يك سالگي خانم خانما رو به شما تبريك ميگم. هميشه سالم و شاد و موفق باشين. ...
9 اسفند 1390

خبر داغ: فراز كوشولو هم به دنيا اومد

فراز كوچول پسر دختر عمو فاطمه به دنيا اومد. اما فراز خان ديدي ني ني ما بزرگتر شد! هرچند كه شما ماشااله از لحاظ هيكل يه يك كيلو و خرده اي بزرگتري. اما هرچقدر هم كه قوي هيكل باشي،‌ هشت روز از محمد آقاي ما كوچيكتري و بايد بهش احترام بذاري. البته اينا همش شوخي بود. انشااله كه سالم سالم باشي و دنيايي پر از شادي در انتظارت باشه. مباركه و مباركه پسملي هامون سه تا شدن: سپهر، محمد و فراز كه بايد داداشي هاي خوبي براي دخمل خانم ناز و خوشگلمون يعني ياسمين زهراي خودم باشن.             ...
8 اسفند 1390

محمد كوچول هفت روزه

اين مطلب رو ساعت 8.07 دقيقه صبح دوشنبه هشت اسفند مينوسم و گزارش روز قبله. محمد كوچول خوشگل ما ديروز در هفت روزگي عقيقه شد. باباجون زحمت كشيدن و هماهنگي هاش رو با يكي از دوستاشون براي انتخاب يه كَره هفت ماهه و چاق و چله و انجام عقيقه انجام دادن. خوشگل خان، باعث سرافرازي ما تو بيمارستان و بخش NICU شده. ديروز پرستارا ازش اظهار رضايت كردن و گفتن ني ني شما خيلي خوبه و بچه صبوريه. دوز شيرش هم از چهار سي سي به هفت رسيده و قرار شده بود تا ده سي سي افزايش پيدا كنه تا ببينن واكنش ني ني چيه. به گفته مامان سارا، موهاي خوشگل خان به خاطر چرب شدن، فر هم شده بوده! يه فيلم خيلي كوتاه شايد 30 ثانيه اي از ني ني ديدم كه اصلا واضح هم نبود ولي نيم ...
8 اسفند 1390

هفت روزگيت مبارك

امروز هفت روزه شدي، اما جز همون لحظه اول كه از اتاق عمل آوردنت بيرون و توي آسانسور همرات بودم و بردنت بخش نوزادن ديگه نديدمت. البته چند تا فيلم حداكثر يكي دو دقيقه اي ازت ديدم ولي اين كجا و ديدن روي ماه خودت كجا. امروز هفتيمن روزه كه ميهمان زميني. هفته قبل همچين روزي دل تو دلمون نبود و من از استرس زياد لرز كرده بودم و سردرد وحشتناكي داشتم. همش خدا، خدا مي كرديم كه همه چي به خير بگذره و ... يك هفته پر از التهاب و دلتنگي گذشت و الان تو محمد كوچول خوشگل ما تا دقايقي ديگه  روز و  ساعته ميشي. هنوز باورمون نميشه تو اومديييييي. زود زود سالم شو و بيا تا با ديدن روي خوشگلت، حضورت رو باور كنيم. محمد كوچول، هفت روزگيت مبارك ! &nb...
7 اسفند 1390