محمد كوچول يازده روزه
اين مطلبو كه مي نويسم برخلاف مطالب قبلي كه روز بعد نوشته مي شد و شرح حال روز قبل بود، گزارش امروزه. ساعت 10.10 شب امروز پنجشنبه 11 اسفنده و از وضعيت محمد خوشگل مي نويسم.
اول از همه خدارو صد هزار مرتبه شكر كه ني ني همچنان خوبه و بهتر ميشه. اكسيژن رو كمتر كردن تا مقاومت بدن رو بسنجن كه خدارو شكر تا الان كه بابا عليرضا اومد از بيمارستان و گزارش داد، اوضاع خوبه.
مامان سارا امروز براي اولين بار به ني ني كوچولو دست زد اونم در يازده روزگي پسمل قند عسلش. قضيه اينه كه صبح مامان سارا براي ني ني شير ميدوشه و وقتي ميخواسته بلند شه كه شير و بده بابا عليرضا ببره بيمارستان همه شيرها مي ريزه و ... ماماني ميگن مامان سارا با صداي بلند گريه ميكرده و اشك مي ريخته كه شير بچه ام ريخت و حالا من چيكار كنم؟ بابا عليرضا و ماماني هم بهش دلداري ميدن و ميگن دوباره تلاش كن. ماماني بابا عليرضا رو ميفرستن سركار و خودشون بعد از اينكه شيرها با زحمت فراوون آماده شد مامان سارا رو مي برن بيمارستان ديدن ني ني. اونجا يه خانم پرستار مهربون به مامان سارا ميگه تا حالا به ني نيت دست هم زدي؟ اونم ميگه نه. بعدش خانم پرستاره از مامان ني ني ميخواد كه گان و شلوار بپوشه و دستاشو تا بالاي آرنج با بتادين و مواد ضدعفوني كننده استريل كنه. بعدش ميرن پيش محمد آقا شاه شاهان. مامان سارا براي اولين بار يواش يواش ني ني رو نوازش ميكنه ولي همش دلش شور ميزده كه مبادا ني ني سرما بخوره. مامان سارا ميگه ني ني بدنش خيلي نرم بود و واقعاً خيلي ماه بوده!
يا خدا دل همه ماماناي ني ني هاي بيمار رو با شفاي عزيزاشون شاد كن و مامان ساراي ني ني محمد ما رو هم به ني ني نازش برسون. يا خدا!
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء
امروز خانم گلاب دخمل خاله ياسمين نتونست بياد خونه ما. انشااله فردا ظهر بعد از مدتها دوباره همه دور هم جمع ميشيم. اما نه! همه نيستيم كه... محمد ناناسي خاله فردا هم خونه نمياد... ياسي خوشگله، ياسي ناناسي امشب كه شب جمعه، شب استجابت دعاهاست، دعا كن پسر خاله جون خوب خوب خوب شه و انشااله جمعه ديگه ظهر همگي دور هم باشيم. خدايا ميشه همچنان نگاهم كني....!
يا من اسمه دواء و ذكره شفاء
يه چيز ديگه! احتمالاً فردا خاله ندا ميخواد براي ياسي ناناسي آش دندوني بپزه. قبل از اين قرار بود من اينكار رو براي خوشگل خاله انجام بدم كه با نظر خاله ندا گفتيم وقتي محمد كوچول بياد و همه واقعا دلمون شاده. البته من حتماً سر قولم هستم. محمد كه بياد با جون و دل براي دوتاشون آش مي پزم. آشي كه خاله تنبل كار نكرده بپزه حتماً خوردن داره و هركي بخوره حاجت روا ميشه!
التماس دعا!