واکسن 18 ماهگی
بالاخره سه شنبه صبح رفتیم و واکسن زدی.خیلی استرس داشتم شبش نه خودت خوب خوابیدی نه گذاشتی ما بخوابیم ولی صبح 9:30 بیدار شدی منم برات کوفته قلقلی و سیب زمینی درست کردم تا بعدش ببریمت ایران لند و حسینیه خلیج فارس تا بری بدوی و بازی کنی تا پات زودتر خوب شه .آخه بهمون گفته بودن هرچی بیشتر بعد واکسن روش راه بری زودتر موادش پخش میشه و زودتر خوب میشی.حدودای یازده بود که رفتیم بهداشت خودت تاتی تاتی کردی و رفتی داخل ولی صدای گریه یه بچه میومد من آوردمت بیرون که تو اذیت نشی خیلی استرس داشتم گریه ام گرفته بود ولی سعی میکردم به خودم مسلط باشم بابا هم همینطور دعا میخوند نوبت ما شد رفتیم داخل روی دیوار عکس پو بود هی میگفت...