محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

اين روزها

1391/2/19 12:32
نویسنده : خاله هدی
1,077 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم امروز 19 اردیبهشته.من شما رو خواب کردم و اومدم تا یه کم از تواناییهای جدیدت برات بنویسم.الان یه یک چند روزی میشه که یه کم ناآروم شدی ،ساعت ده شب که میشه مثل اینکه یه فرشته میاد و به قول شیرازیا که خودمون باشیم پنجیرت (ویشگون) میگیره و لج رفتن شما شروع میشه،من و بابا هم دست و پامون میره توهم و هرچی هنر کودکیاری بلدیم خرج میکنیم ولی اثرش واسه سه چهار دقیقه هست بعد دوباره همون آش و همون کاسه.البته همه نوزادها اولا ناآرومن بعد آروم میشن ولی مثل اینکه شما اومدی تا هنجارها رو بشکنی از زود اومدنت معلومهنیشخند.عزیزم ماشاالله بازیگوش شدی تند تند پا میزنی و سعی میکنی خودت رو بکشی بالا البته این توانایی رو یه یک ماهی هست که داری ولی اونموقع سرت رو نمیچرخوندی ولی الان سرت رو این ور و اونور می چرخونی.لبخندات تا حدودی معنی دار شده خصوصا اگه شیرت رو خورده باشی، خوابتم رفته باشی و پات تمییز باشه ،ای برای مامان میخندی که تو دلش کیلو کیلو قند آب میشه.تو چنین مواقعی یه نفس عمیق میکشم سعی میکنم به اعصابم مسلط بشم وگرنه میخورمت.الان دارم نگات میکنم سرت رو برگردوندی رو به طرف من نیستی ولی لپت در تیرس نگاهمه دلم میخواد بیام گازت بگیرم.از تواناییهات میگفتم دوست داری بغلت کنم طوریکه بتونی همه جا رو ببینی تو هم با اون چشمای قشنگت همه جا رو رصد میکنی. اگه توی تختت هم بذارمت و عروسک گردون بالای تختت رو روشن کنم میخوای با چشمای نافذت تک تک حرکات عروسکها رو تعقییب کنی.خوشت میاد بابا دم روت کنه و شما نیگا نیگا کنی .من و بابا رو تشخیص میدی.بابا که میاد با صداش عکس العمل نشون میدی. من رو هم تا میبینی بیشتر اوقات یاد بدهکاریهات میوفتی و خودت رو واسه مامان لوس میکنی.تو بغل هر کی بری چند دقیقه بیشتر طاقت نمیاری و زود دلت واسه مامان تنگ میشه.یه کم آقو باقو میکنی.البته دکتر گفته ازت نباید توقع نوزادهای همسنت رو داشته باشم همه چیز رو باید حداقل یکماه دیرتر انتظار بکشم ولی به نظرم ماشاالله شما باهوشی آخه این کندر و مغز فندق و... باید اثرش رو نشون بده.خلاصه گلم هر روز داری از روز قبلت خوشمزه تر میشی .من و بابا جنبه اینهمه خوشمزگیت رو نداریما.نگی نگفتید.خنده

راستی از مامان گلی مهربون و خاله میترای عزیزم هم از طرف خودم هم از طرف محمد گلی تشکر میکنم که لطف کردن و واسه عزیزم هدیه فرستادن.

گل پسر دیروز روز خوبی برات بود چون هم خاله ندا از مشهد واست سوغات آورد یه بلوز شورت قشنگ هم مامان گلی واست یه عروسک خوشگل فرستادن.هم اینکه دیروز عصر خاله ندا و خاله زهرا دوستای مامان اومدن پیشت و اونا هم دو دست بلوز شورت پسرونه ناز برات آوردن.دست همشون درد نکنه.

سه شنبه 12 اردیبهشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان منا سینا
19 اردیبهشت 91 13:05
سلام...ماشالله آقایی شده واسه خودش...سارا جون نگران نباش همونطور که دکتر گفته باید حداقل یک ماه دیرتر انتظار بکشی این گریه ها و بیتابیهای شبانه شم به همین خاطره که تازه شروع شده...
کجای کاری مامان خانم؟؟هنوز مونده...
ایشالله خدا همیشه سالم و سلامت واستون نگهش داره


ممنونم منا جون. انشااله مامان سارا سال ديگه اين موقع ها يه پا استاد ميشه براي خودش. راستي گل پسر داره ديگه داره يكساله ميشه ها. يه عكسي چيزي براي ما نميذاري خاله جون
مامان گلی
19 اردیبهشت 91 22:05
سلام پسر گلم .کادوی من قابل شما گل پسر نداره فقط میخواستم یک یادگاری در اولین دیدارمون به یاسی ناناز داده باشم وبرای شما هم یک عروسک کوچولو فرستادم تا به دلت نیادو نگین مامان گلی دخترش دید منو یادش رفت .یک اعتراف پیش خاله ندا کردم بزار شما هم بدونین آخه این مامان گلی عاششششششششششق پسر


شما خيلي بزرگواريد. ياسي عروسك محمدي رو برداشته بود و بهش نمي داد
مامان گلی
19 اردیبهشت 91 22:07
خیلی نازی عزیزم بااین عکسا دل منوآب میکنی عاشقتم
میترا
20 اردیبهشت 91 1:09
به به مامان سارا... حست در مورد نفس عمیق و جلوگیری از خوردن بچه رو درک می کنم, زیاد پیش میاد. قربون این گل پسر بشم... بوس آبدار
مامان منا سینا
20 اردیبهشت 91 14:34
بله خاله جون داره یکساله میشه ایشالله چشم در اولین فرصت عکساشو براتون میذارم حتما


ممنونم
مامان گلی
20 اردیبهشت 91 16:55
حلا اینقدر سفارش کردم .نبینم کادوی پرم برداری وباهاش بازی کنی بازم کارش کردالهی قربونش بشم وقتی عوسکای خودش رو بهش دادم سفت گرفت ومواظب بود کسی ازش نگیره .توی ماشین داشت شیر میخورد عرسکش افتاد روی پای من ,چنان منودعوا کرد وزود عرسکش گرفت بغل کرد اینقدر منومامان ندا خندیدیم از دست کارای یاسی ناناز

دخملو برش كه نداشت. فقط مي ترسيد محمدي خرابش كنه. ولي بعدش داد بهش. جالبه كه وقتي عروسك كفشدوزك رو براي محمدي تكون داده بودن و اون خنديده بود، ياسي با دعوا از سارا ميگيردش و ميذاره توي بغل خودش.
مامان دینا جون
20 اردیبهشت 91 19:57
سلام مامان سارا.خوش اومدی.2 - 3 ماه اول همین جوریه.کم کم آروم میشه.البته اگه پشتشو ماساژ بدی آرومش میکنه.ماشالا گل پسرتون خییییلی خوردنیه.


ممنونم از راهنمايي و محبتتون
نگین مامان رادین
20 اردیبهشت 91 22:30
قربون مدل خوابیدنت بشم،هزار ماشاالله که روز به روز داری ناز تر میشی مامانی برای گل پسر قند عسلمون حتما اسفند دود کنید
خوش به حالت الان یاسی برات سوغاتی اورده

قابل شما رو نداره خاله نگيني عزيزم.
میرزا کوچک خان
21 اردیبهشت 91 8:43
یه بوس کوچولو از لپ کوچولوی این گل پسملی!


مرسي