ده ماهگی محمد کوچول
دیگه چیزی نمونده تا یکساله شی!
گوگوری مگوری
ماهگیت مبارک!
ماه خوشگل و تپلی تنبلی خومزه خودم! امروز پنجشنبه 30 آذرماه 1391، آخرین روز اولین پاییز عمر همیشه بهاری تو و مصادف با دهمین ماهگرد تولد پر برکتت هست. یعنی آخرین ماه تک رقمی عمرت رو پشت سر گذاشتی و اولین ماهگرد دو رقمی عمرت را در طولانی ترین شب سال جشن می گیریم. اولین شب بلند سال رو در اولین سال عمرت پیش ما خواهی بود و فردا اولین روز زمستان 91 مهمون من و مامان جون هستی.
این روزها خیلی خیلی شیرین شدی. اونقدر خوشگل میخندی که دلمون غش میره از ریسه رفتن هات و اون چالهای خوشگل روی لپهای ماهت.
- همچنان بی دندونی! دوسه ماهی هست که بیشتر از قبل دوست داری مدام چیزی رو روی لثه هات بکشی و خارشش رو آروم کنی ولی هنوز خبری از مرواریدها نیست.
- همچنان ساکنی! حال و حوصله سینه خیز یا چهار دست و پا رفتن نداری. خیلی به غیرتت بر بخوره، با غلت زدن میری سراغ چیزی که میخوای در غیر اینصورت گریه می کنی تا دیگرون کمکت کنن و چیزی که میخوای رو بهت بدن! حتی توی روروک هم خیلی کم اینور و اونور میری. باز توی خونه ما که چند قدمی با روروک حرکت میکنی و پیش من و مامان جون میای ولی توی خونه خودتون با روروکت عقب عقب میری!
- نی نی بسیار خوبی هست البته زمانی که میای خونه ما و مامان سارا میره سرکار، در غیر اینصورت مدام آویزون مامان سارا هستی و اگه ببینیش که توی خونه هست و داره کاری میکنه اونقدر غرولند میکنی و گریه سر میدی که کلافه اش میکنی!
بقیه در ادامه مطلب...
- جدیداً بدجور برام دلبری می کنی، بخصوص وقتی که از سرکار میام. عین اون دخمل خاله ناناز و خوشگلت هستی. پارسال همین موقع ها که از سرکار میومدم یک عشقولانه ای برام در میکرد که می مردم.
- موقع خوردن غذا، همچین ادای آدم رو درمیاری که نمیشه غذا خورد. بخصوص موقع ناهار خوردن، معمولاً یه تکه نون سنگک رو ریز میکنم و میذارم دهنت و خودم به به خودم رو میخورم ولی هی نگاه ظرف غذای من میکنی و میگی: اِه.. اِه یعنی از غذای خودت بهم بده!
- یه عکس کوچولویی هام مربوط به هشت ماهگیم هست که از بچگی توی اتاقمه و هیچوقت هیشکی بهش توجه نداشت (عکس کاربری وبلاگم: خاله هدی) اما از وقتی تو و ناناسی اومدین سرش دعواست! وقتی گریه می کنی و می برمت توی اتاقم هی نگاه این عکسه میکنی و میخندی و دست دراز میکنی تا برش داری. سه چهارشب پیش، میخواستن ببرنت خونه که زدی زیر گریه و هرکاری کردن آروم نشدی. بردمت توی اتاقم و تا عکسم رو دیدی شروع کردی به خندیدن. خانم خوشگله هم که عشق اتاق خاله هدی ست دوید و اومد و تا قاب عکسم رو دید ازم گرفت. بخصوص وقتی فهمید تو قاب عکس رو میخوای پشتش رو راه کرد و نشست تا مبادا حتی عکس رو ببینی! تو هم کمی حمله کردی سمتش. یه عکس سه در چهار جدیدم هم کنار قاب گذاشتم که بعدش هی یاسمین برات توضیح میداد: دُدایی، ددا جون! اما تو فقط به اون عکس بزرگتره توجه داشتی و فکر کنم به نظرت میاد عکس یاسمین زهراست.
- یه سرگرمی دیگه ات بخار آب دستگاه بخور آب سرده! دوست داری با سر بری توی بخارها و کله ات یخ بزنه یا اینکه ما با فوت کردن بخارها و بازی با اونا اسباب شادی تو رو فراهم کنیم.
- خیلی دوست داری برات حرف بزنم وقتی ساکت میشم شروع میکنی به اِ اِ کردن یعنی ادامه بده!
- دو روزه بوس کردن رو یادت دادم. البته از اونجایی که مثل دخمل خاله ات آدم ضایع کنی، فقط خودم و مامانم بوسهات رو دیدیم!
- بازم دو روزه که بهت یاد دادم بخوابیم و بلند شیم یعنی وقتی میگم بخوابیم سرت رو میذاری روی زمین و وقتی میگم بلندشیم سرت رو بلند میکنی. اما باز از اونجاییکه کمی تنبل و مهمتر از اون آدم ضایع کن تشریف دارین بازم فقط من و مامان جون شاهد این حرکتت بودیم!
- همچنان شست پا و انگشتهای دست خودت و دیگرون، لذیذترین پستونکهای عالمند!
- یه بار در طول عمر شریفت اشتباهی دستت رفت توی موهای دخمل خاله ات و ایشون هنوز آخ آخ میکنن و میگن: ممد، مو، آخ اوخ، ممد بد بد بد! (تا حالا چندبار گفتم با دخترا در نیفت) حتی دست و پاهات که به عروسکاش و وسایلش و مامان و باباش هم میخوره دردش میگیره و میگه: آخ آخ
- این روزا فقط آواز میخونی! هرچی تلاش میکنم دو کلام یادت بدم فقط نگاه میکنی و بعدش که حسابی گوش دادی میزنی زیر آواز و البته برای ضایع کردن بیشتر من، صدای زشت از دهنت در میاری.
- خرما، پوره گلابی، نون سنگک، نشاسته ذرت و پلو رو خیلی دوست داری. البته فکر کنم اگه اجازه داشتیم و چیزای دیگه هم بهت میدادیم نه نمی گفتی ولی فعلا تا یکسالگی هرچه مامانت و خانم دکتر گفتن باید بخوری.
- دیروز از مامان سارا یاد گرفتی و نه نه گفتن رو با تکون دادن سرت به اطراف انجام میدی.
- دیروز تلویزیون داشت نماز ظهر رو پخش میکرد و امام جماعت توی هر رکوع و سجود هی صلوات میفرستاد، تو هم داشتی بازی میکردی و تا آقاهه میگفت محمد (ص) تو هی برمی گشتی سمتش ببینی چیکارت داره!
- فعلا اینارو داشته باش چون باید برم سراغ وبلاگ خوشگل خانم و کمی هم برای اون بنویسم.راستی عکس مکس هم ندارم. توی این اوضاع، همین که مطلب نوشتم کلی هنر کردم.
یلدات مبارک، انشااله وجودت همیشه پربرکت و باعزت باشه و سالم سالم و صالح صالح باشی. خیلی ماهی اینو خودت بهتر از هرکسی میدونی