محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

نفس مامان

1391/10/24 15:37
نویسنده : خاله هدی
1,053 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم بالاخره اومدم خودم واسه عزیزم مطلب بنویسم البته خاله هدی و ندا فکر نکنین دیگه راحت شدین ها چون الان من خونه مامانم ،محمدم پیش خانواده عزیز مشغول دلبریه.حالا میگن چه پر رو هست این مامان سارا عوض تشکرشه.البته من از دو خاله مهربون بسیار متشکرم که جور من رو میکشن.حالا بگذریم بذار از دلبریات بگم نفسم که هوش و حواس رو از من و بابا ربوده.از کجا بگم از خنده هات که وقتی میخندی اون چالهای خوشگل رو لپت نقش میبنده و اون لثه بی دندونت میوفته بیرون یا گریه هات که تمام اعضای صورتت درگیر میشن؟!از باباب باب گفتن و هدا هدا کردنت یا دد دد گفتنت.از سرفه هات که واسه جلب توجه کردنه یا دعواهات که واسه لوس شدنه.قربونت برم که هرکدوم از ادا اطوارات واسه خودش دنیایی داره.کتاب خوندنت که آخرشه من با انگشت میزنم رو عکسا و برات اسمشون رو میگم تو هم بعدش میزنی روشون و میگی دادا دادا دادا آخر سرهم کتاب رو میخوری کلا تو و دخمل خاله عاشق کتابید و تو فقط به خاطر کتاب با یاسمین دعوا میکنی وگرنه در بقیه موارد صبوری.قربون روروک روندنت بشم که جدیدا که دمپای جق جقک دار میکنم پات از ذوق دمپاییت دیگه راه نمیری و میشینی همون جا و هی پاتو محکم میکوبی رو زمین که صداشو درآری. وقتی میبرمت تو آشپزخونه که نگو ، یه کفگیر و ملاقه پلاستیکی میدم دستت وقتی کامل خوردیشون شروع میکنی به کوبوندنشون به در کابینتها ،بعدم میری سراغ سینی بزرگه پشت یخچال و درش میاری و با روروکت انقد میکوبی به ظرف عرقیجات ها تا بیفتن .یه چند شبه که تو تخت خودت میخوابی البته مامان هم باید به زور خودش رو جا بده کنارت تا یا شیر بخوری بخوابی یا مامان تکونت بده. درسته خوابیدنت کمی تا حدودی با جگرخونی همراهه ولی بیدار شدنت معرکه هست. دمرو میشی و کله کوچیک خوشگلت رو از تخت میاری بیرون و دنبال مامان میگردی منم قایم میشم تا تو این کار رو چند بار تکرار کنی آخه خیلی خومزه میشی.ماشالله بهت مادر واقعا نفسی . نمیدونی وقتایی که سرکارم چقدر کلافه هستم همش دارم عکساتو نیگا میکنم و منتظرم که زود ظهر شه و یه سری بیام پیشت ؛تو هم که وقتی میام اول دقیق نگام میکنی مثل اینکه باورت نمیشه بعدم کلی دست و پا میزنی و ذوق میکنی و اگه بغلت نکنم میزنی زیر گریه، واسه بابا هم همینطوری وقتی از سر کار میاد چنان دلبری میکنی که بابا نمیفهمه چطور لباساشو عوض کنه بیاد پیشت کلا اصل دلبرایی. شبها که با بابا میاین سرکار دنبالم سریع خودت رو پرت میکنی تو بغلم و گریه لوسی و وقتی شیرت رو خوردی شروع میکنی به آواز خوندن و تا خونه ما رو از صدای زیبات بی نصیب نمیذاری. ناز نفست مامان. عاشق اینی که سر سفره بشینی و از غذای سفره بخوری و سفره رو هم از زیر ظرفها درآری و تکون بدی.غذای مورد علاقه ت هم آلوبخاراست البته فقط کرفس و کدو  و آلوبخارا مجازی که بخوری چون بقیه چیزا واسه شکم عزیزم عواقب داره.دوست داری خودت با لثه بکشی رو گلابی و بخوری. دوتا دست من رو هم محکم میگیری که از دم دهنت بر ندارم.خرما و نون سنگک هم که خیلی دوست داری کلا به نظرم ایشالله خوش خوراک باشی.وای الان داری گریه میکنی بابا هم اومد بقیش هم باشه واسه بعد عکسم  از خونه میفرستم. خاله هدی یا ندا زحمتش رو بکشن.ادامه مطالب هم هنر محمده اگه معنیش رو فهمیدید به منم بگید،

برای دیدن عکس محمد کوچول به ادامه مطالب بروید.

لذ زطظر  3یبن د  تئببببب  

  

    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

خاله هدی 2
24 دی 91 12:15
سلام به به به مامان سارای گل چه عجب!!!
واااای شما که نمی دونی این گل پسرتون چه دلی از ما برده من عاشقشم عاشق همه چیش ماشالله بهش...
مامانسارا حالا که اومدی و نوشتی پس زوووود هم عکساشو بذار برامون که مردیم از دلتنگی


مرسی عزیزم. شما خیلی لطف داری
خاله هدی 2
24 دی 91 15:49
ای جوووووووونمممم
قررررررربوووووونش
عکس یکی مونده به آخری ماهه ماشالله
همه عکساش خیلی قشنگ و بانمکن هزار ماشالله به این شازده پسر خوشگل و بانمک و عسسسسسللللل عاشقشم

مرسسسسسسسسسسسسسسسسسسییییییییی
مامان یاسمین زهرا
25 دی 91 14:18
نفس خاله.من عاشقتم .قربون چالهی خوشگلت عاقلکم
چرا ننوشتی برا من و عمو احسان چقدر ذوق میکنه

اگه راست میگی خودت بیا و بنویس. این روزا مجانی کار نمی کنن
مامان یاسمین زهرا
25 دی 91 14:18
عکسه که داره گریه میکنه عین ساراسسسسسسس

یعنی سارا گرگروئه و همیشه گریه می کنه (وای اگه بهش نگفتم!)
میترا
25 دی 91 16:05
ای جووووووووووووووووونم قربونت بشم عزیزم. خوشگلم. فدای خنده هات و گریه های نازت. ماشاالله.
golekhaterat
26 دی 91 1:00
سلام عزیزم وسایلات عاییه ماشالا سنگ تمومم گذاشتید پسر گلت خوشگله خدا واست نیگر داره یه سوال داشتم اگه ناراحت نشی »ن نینیم دختر بود ولی متاستفانه زود بدنیا اومد و نموند و تغریبا همه وسایلو صورتی گرفتم ولی همش نگرانم ای دفعه پسر شه شما وسایلات هم ابیداشت هم صورتی کسی چیزی نگفت چرا صورتیه اخه اصلا معلوم نبو وسایل پسره یا دختر کمکم کن منتظر ایمیلت هستم عزیزم
مامان گلی
27 دی 91 14:00
سلام مامان ساراجون چه عجب امدی برامون ازپسر خوشتیپ ماعکس گذاشتی اونم چه عکسهای دلبرانی عاشقتم عزیزم چراگریه میکنی ببین چه تیپی داره پسرم قربونش بشم
محمدخان و عموجان
27 دی 91 22:08
ای فداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانانازززززززززززززززززززززززززززززچندوقته تو کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییی گریه شووووووووووووووووو خندشووووووووووووووولباساشووووووووووووووووببیننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
مامان قندعسل
3 بهمن 91 0:09
سلام مامان سارا خوشحال میشم با شما آشنا بشم.گل پسرتون که حسابی دل ما رو برده.