محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

ما برگشتیم

1392/3/20 17:27
نویسنده : خاله هدی
513 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ما دیشب یکشنبه 19 خرداد از مشهد برگشتیم جای همتون سبز خیلی عالی بود خیلی خوش گذشت بچه ها خیلی خوب بودند  بالاخره شیطنتهای خودشون رو هم داشتند ولی خیلی خیلی کم بود تا اومدیم بفهمیم که رسیدیم برگشتیم . بازم خدا رو شکر فکر نمیکردم قسمت شه.یکی از خاطرات خوب سفر دیدار مجدد با مامان گلی مهربون ،میترای عزیزو کیمیای خوشگل بود البته من و میترا جون سرجمع نیم ساعت همدیگه رو ندیدیم چون بچه هامون عملیات داشتن.کاش واقعا وقت بیشتری داشتیم .مامان گلی و میترا جون مثل دفعه قبل هم زحمت کشیدن وقتشون رو به ما دادن هم زحمت کشیدن و واسمون سوغاتی مشهد آوردن و  دوتا عروسک قشنگ واسه یاسمین و محمد.این دو تا وروجک هم حسابی بهشون خوش گذشت یاسمین که دیشب خونه خودشون نمیخواست بره و میخواست بیاد با ما،محمدم از صبح که پا شده سراغ تیک تا (ندا)و حنا(یاسمین) رو میگیره.احتمالا خاله ندا بیاد و مفصل تو وبلاگ یاسی شرح ماوقعه رو بده من خیلی بلد نیستم.راستی مامان گلی به محمد گفتن جیگر محمد در جواب میگفت جی در.چند بار هم خاله هدی رو تو حرم دید به خانمها میگفت هدا.راستی محمد با امام رضا هم خیلی صمیمی شده بود تتی میکرد تو صحن دارالحجه بردمش زیارت  هی خودش رو تو آیینه میدید عوض سلام و دعا تتی میکرد.یه طبقه بالاتر که یه ضریح هست دست به ضریح میزد میکشید به سر و صوت خودش ومن،بچه م کلی نماز هم خوند مهر رو میذاشت رو سرش میگفت اللا ما هم ذوقش میکردیم ،هزار بار تکرار میکرد یاسمین هم که نگید مثل همیشه خوردنی و شیرین زبون.این دوتا این سه روز آنچه هله هوله بود خوردن.اگه خاله ندا نوشت که چه بهتر وگرنه خودم میام سعی میکنم خاطرات سفر رو بنویسم.

اینم چند تا عکس بی کیفیت آخه با موبایل گرفتیم

زبون یاسمین رو داشته باشید.زبان

وای این دو تا آی پیپیلا به قول یاسی خوردن محمد که دعوا هم میکرد یاسی بهش پفیلا بده نه خیلی شکمش....

محمد در حال نماز خوندن

 

یاسی در حال بازی با مهر چه ذوقی هم میکنه فداش شم.

اینم تنها عکسی که از کیمیا دارم علت رو هم گفتم که ما در رفت و آمد بودیم ....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان گلی
20 خرداد 92 21:29
خوشگلای من خیلی دلم براتون تنگ میشه
فقط به عشق دیدن شما آمدم بیرون
ازفردای آن روز دوباره خونه نشین شدم
قربونت بشه مامات گلی (جی در)


قلب]ایشالله زودتر خوب بشید
میترا
21 خرداد 92 9:12
عزیییییییییزم. فداش بشم. من که محمد رو و شما رو خیلی ندیدم. قربونش بشم هی زور میزد و ناراحت بود. با اون پی پی گفتنش. جاااااااان. دلم محمد میخواد
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
21 خرداد 92 13:51
عدیدم، جیدر. جام خالی بودههههههههههههه
عموامیر
24 خرداد 92 13:35
سلام زیارت قبول وایییییییییی چه عکسایییییییییییی خیلی هم قشنگن یاسمین ومحمددوتا کوشولوییییییییی دوست داشتنی هستنننننننن و شیطونننننننننننننننننننننننننننن بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس نامزدمممممممممممممممممممممممممممممم رووووووووو ببیننننننننننننننننننننن کیمیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامان زهرا
29 خرداد 92 11:44
خدا نگه داره براتون