برای بابا جون هادی
سلام الان چهار پنج روزه بابا جونم رو ندیدم ، دلم خیلی براشون تنگ شده از اونجاییکه دل به دل راه داره گفتم باباجونم حتما دلشون برا من تنگ شده برا همین عکسهای امروز 3/2/92 رو واسشون میذارم. باباجون دوستون دارم زودی بیاین.
محمد تازه از خواب پا شده از بس روی یه لپش خوابیده قرمز شده ، اینجا داره واسه مامانش خودشو لوس میکنه.
محمد در حال تماشای عمو پورنگ
محمد در حال خاموش و روشن کردن چراغهای خونه بابا جون
این کلمات هم به لغت نامه محمد اضافه شده:
پارک: بارک
توپ: بوپ
تاب تاب: تا تا
ماه: ما
ماست: ما
نون: نو
سه: ته
حنان/ یاسمین: حننا
ندا: ادا
نسرین: ننی
چند تا کلمه دیگه هم بود الان یادم نمیاد .راستی امروز دو تا مروارید جدید هم تو دهان محمد پیدا شد دو تا دندون فک پایین کنار دندونهای جلو ، تعدادشون شده هفت تا ،کلا تمام لثه محمد تاول شده شبها هم بی تابی میکنه با چشم بسته جیغ میزنه و گلوله گلوله اشک میریزه حالا چند روز ژل بی حسی میزنیم بهتره.