محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

محمد كوچول سه روزه

اين مطلب رو كه مي نويسم دقيقاً محمد گلي چهار روزه است و هنوز چهار روز و يك ساعته هم نشد و البته اين گزارش سه روزگي آقا محمده در سوم اسفند90. ديروز محمد ناناس وقتي مامان و باباش رو ديد كلي دست و پا زده و حتي با صداي مامان سارا كمي چشماشو هم باز كرده. خدا رو هزاران هزار مرتبه شكر، پزشكها از وضعيت محمد گلي ما رضايت دارند و حتي ديشب به بابا عليرضا گفتن كه اگه به اين صورت پيش بره تا دو روز ديگه از زير اين دم و دستگاه ميارنش بيرون تا خارج از دستگاه به بهبودي كامل برسه. خدارو شكر هر نوع آزمايش و سونوگرافي و عكس و ... كه گرفتن عالي بوده (خدايا) تب هم نداشته و خيلي دست و پا ميزده كه گفتن اين نشانه خيلي خوبيه. ناناسي ديروز دوباره مامي شده بود (پ...
4 اسفند 1390

محمد كوچول دو روزه

  ديروز دوم اسفند محمد آقا دو روزه شد. اما من نتونستم بيام گزارش كار بدم. محمد آقا حدوداي يك ظهر دوباره مامان ساراش رو ديد. يه كمي هم چشماشو باز كرد ولي چون داروي خواب آور بهش ميدن نمي تونست كاملا با چشماي نازش مامان سارا رو ببينه. ناناسي ما، همچنان توي دستگاهه و يه چندتايي لوله بهش وصله، براي هوا، غذا، ادرار و ... بابا عليرضا ديروز دوباره يه فيلم كوتاه يكي دو دقيقه اي ازش گرفته. ماشااله روز به روز خوشگلتر ميشه. ديروز كه موهاشو مدل فشن زده بود بالا. به قول ماماني (مامان جون) بچه مون از حالا خوش تيپه. راستي براتون از قدش نگفتم. تا ديروز اين خوش قيافه ها اندازه قد ني ني رو به ما نگفته بودن. بابا عليرضا ديگه رفته بود و با گرفتن يقه آ...
3 اسفند 1390

يه پماد و يه شهر در به دري

امشب اول اسفند، حدود ساعت هفت و نيم بابا عليرضاي محمد كه رفته بودن بيمارستان يه سري به ني ني بزنن گفتن كه دكتر پماد نيترو گليسيرين نيم درصد رو تجويز كرده. باباي بنده خدا از همون بيمارستان راه افتاده بود دنبال پماد براي ني ني محمد و از اين طرف هم عمو حسين من (خاله هدي) كه متوجه شده بودن تمام داروخانه هاي اونور شهر رو ميگشتن تا دارو رو پيدا كنن. شيراز چون يكي از قطبهاي پزشكي كشور توي جنوب كشوره خيلي داروخونه و بيمارستان و درمانگاه و ... داره.بنابراين دو نفر نمي تونستن تا قبل از تعطيلي همه داروخونه ها، به همه سر بزنن. من با دوستم خانم يزدانپرست كه شوهرشون داروسازه و داروخونه دارن تماس گرفتن و اين بنده خدا هم خودش و هم شوهرش به اكثر بيمارستانها ...
2 اسفند 1390

مامان سارا الان داره مياد

آخرين اخبار: الان ماماني زنگ زد و گفت كه مامان ساراي محمد كوچول مرخص شده و دارن ميان خونه. ساعت يك و پانزده دقيقه ظهره. برم يه مقدار خونه رو مرتب كنم البته اگه اين سردرد بذاره. انشااله به همين زودي ها ماماني زنگ بزنه و بگه خونه رو براي اومدن محمد ناناسي آماده كن. خدايا شكرت... ...
1 اسفند 1390

محمد كوچول يك روزه

آخرین اخبار:‌ محمد ناناسي ما امروز يكروزه است. و درست وقتي يكروزه و سه ساعته بود مامان ساراش رو ديد. حدود دوساعت پيش يعني ساعت يازده اول اسفندماه 1390 ، 27 ربيع الاول 1433 و 21 فوريه 2012.   حيف! هيچكس جز خانم پرستار ديدار مامان و ني ني رو نتونست ببينه. آخه ني ني تو دستگاهه و بايد محيط تنفس كاملاً استريليزه باشه. اما، مثل اينكه يه فيلمي از اين ديدار گرفته شده. خداروشكر پزشكاي بيمارستان از وضعيت محمد كوچول اظهار خرسندي كردند و گفتند چون داره آنتي بيوتيك ميگيره بايد بين يك هفته تا ده روز توي  NICU باشه. مامان سارا هم انشااله تا دو سه ساعت ديگه مرخصه و مياد خونه ما. من خاله هدي، نه ديروز و نه امروز س...
1 اسفند 1390

محمد كوچول عجول خوش اومدييييييي

خاله هدي مي نويسه:‌ من الان از بيمارستان دنا اومدم ساعت حدود يازده صبح 30 بهمن 1390 هست. خيلي دوست داشتم من اولين نفري باشم كه اين خبر رو به دوستان وبلاگي ميدم ولي چون ياسي زر زر مامانشو مجبور كرد بره خونه پس اين وظيفه خطير به گردن خاله ندا افتاد. بهرحال:‌                  محمد كوچول عجول خوش اومديييييييييييييييييييييييييييييييي ...
30 بهمن 1390

نینی محمد به دنیا اومد

این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته میشه!! نینی محمد خوشگلم عجله داشت صبح روز 30 بهمن ماه در 7 ماه و 24 روزگی با وزن 2300به دنیا اومد.دعا کنید نیاز به دستگاه و آی سی یو نداشته باشه برا بهتر شدن مامانشم دعا کنید. ...
30 بهمن 1390

اينم وسايل محمد آقو

محمد كوچول، ديروز جمعه 21 بهمن 1390 بالاخره از اتاق شما رونمايي شد. (عكسها رو تقريبا كامل ميذارم براي اقوام درجه يكي كه شيراز نبودن و دوست داشتن وسايل رو ببينن مثل عمه ها و بچه هاشون كه تهرانن،‌ فاطمه دختر عموم كه اونم تهرانه، الهام دختر داييم كه دارابه و دختر عمه زينب كه الان اهوازه و ... البته آقايون فاميل مثل عموها و دايي ها كه تو مجلس خانمانه حضور نداشتن)   از اتاق و تخت و كمدت درست نتونستم عكس بگيرم. مامانش خوب عكس بگير و براش بذار لطفاً. بذارين از هنر ماماني (مامان جون) شروع كنم.  اين بلوز و شلوار به همراه پاپوشاي خوشگل رو ماماني زحمت كشيدن و با دستاي خودشون بافتن. اين كلاه و شال گردن رو هم كه جوجو كرد...
22 بهمن 1390

بزرگترين عيد خدا و مجلس رختك برون محمد كوچول

لبخند به لبهاي شما حك بادا     غمهاي شما هماره اندك بادا اين عيد كه سرشار ز لبخند خداست       بر وسعت جانتان مبارك بادا خدايا در اين زيباترين عيدت، مارا از همه زيبايي هاي درون بهره مند ساز و شادي روح را نثار جان خسته امان گردان. عاشقان و آزادگان عيدتان مبارك باد! محمد ناناسي من: امروز جمعه٢١ بهمن ١٣٩٠ برابر با  ١٧ ربیع الاول ١٤٣٤ هجری قمری در روز تولد حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع) و هفت ماه و پانزده روزگي شما تو شمك ماماني، یه جشن کوچولو توی خونه شما داريم. امروز قراره درحضور همه فامیل اتاق خوشگلت رو افتتاح کنیم و از سیسمونی كه برات تهيه كرديم پرده بردا...
21 بهمن 1390