محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

تولد كيميا جون مبارك

من محمد كوچول اومدم تا از طرف خودم،‌ دختر خاله نازم ياسي كوشولو،‌ خاله هدي، خاله ندا و مامان سارا و همه خانواده، تولد دوست عزيزم، نوه مامان گلي مهربونم رو تبريك بگم. امشب شب تولد كيميا جونهههههههههه       كيميا خوشگله، تولد يك سالگيت مبارك! مامان گلي مهربون و خاله ميتراي عزيزم، تولد يك سالگي خانم خانما رو به شما تبريك ميگم. هميشه سالم و شاد و موفق باشين. ...
9 اسفند 1390

خبر داغ: فراز كوشولو هم به دنيا اومد

فراز كوچول پسر دختر عمو فاطمه به دنيا اومد. اما فراز خان ديدي ني ني ما بزرگتر شد! هرچند كه شما ماشااله از لحاظ هيكل يه يك كيلو و خرده اي بزرگتري. اما هرچقدر هم كه قوي هيكل باشي،‌ هشت روز از محمد آقاي ما كوچيكتري و بايد بهش احترام بذاري. البته اينا همش شوخي بود. انشااله كه سالم سالم باشي و دنيايي پر از شادي در انتظارت باشه. مباركه و مباركه پسملي هامون سه تا شدن: سپهر، محمد و فراز كه بايد داداشي هاي خوبي براي دخمل خانم ناز و خوشگلمون يعني ياسمين زهراي خودم باشن.             ...
8 اسفند 1390

محمد كوچول هفت روزه

اين مطلب رو ساعت 8.07 دقيقه صبح دوشنبه هشت اسفند مينوسم و گزارش روز قبله. محمد كوچول خوشگل ما ديروز در هفت روزگي عقيقه شد. باباجون زحمت كشيدن و هماهنگي هاش رو با يكي از دوستاشون براي انتخاب يه كَره هفت ماهه و چاق و چله و انجام عقيقه انجام دادن. خوشگل خان، باعث سرافرازي ما تو بيمارستان و بخش NICU شده. ديروز پرستارا ازش اظهار رضايت كردن و گفتن ني ني شما خيلي خوبه و بچه صبوريه. دوز شيرش هم از چهار سي سي به هفت رسيده و قرار شده بود تا ده سي سي افزايش پيدا كنه تا ببينن واكنش ني ني چيه. به گفته مامان سارا، موهاي خوشگل خان به خاطر چرب شدن، فر هم شده بوده! يه فيلم خيلي كوتاه شايد 30 ثانيه اي از ني ني ديدم كه اصلا واضح هم نبود ولي نيم ...
8 اسفند 1390

هفت روزگيت مبارك

امروز هفت روزه شدي، اما جز همون لحظه اول كه از اتاق عمل آوردنت بيرون و توي آسانسور همرات بودم و بردنت بخش نوزادن ديگه نديدمت. البته چند تا فيلم حداكثر يكي دو دقيقه اي ازت ديدم ولي اين كجا و ديدن روي ماه خودت كجا. امروز هفتيمن روزه كه ميهمان زميني. هفته قبل همچين روزي دل تو دلمون نبود و من از استرس زياد لرز كرده بودم و سردرد وحشتناكي داشتم. همش خدا، خدا مي كرديم كه همه چي به خير بگذره و ... يك هفته پر از التهاب و دلتنگي گذشت و الان تو محمد كوچول خوشگل ما تا دقايقي ديگه  روز و  ساعته ميشي. هنوز باورمون نميشه تو اومديييييي. زود زود سالم شو و بيا تا با ديدن روي خوشگلت، حضورت رو باور كنيم. محمد كوچول، هفت روزگيت مبارك ! &nb...
7 اسفند 1390

محمد كوچول شش روزه

اين مطلبو الان شنبه 6 اسفند ساعت 10.23 دقيقه شب مي نويسم.   آخرين اخبار: خداروشكر ناناسي محمد امروز حالش بهتره. فيلمشو كه ديدم دلم آروم گرفت. لوله اكسيژن توي بيني اش رو خارج كردن. يكي از لوله هاي ريه اش رو هم همينطور. زرديش هم خيلي كم شده و بعد از يكروز دستگاه مهتابي رو هم برداشتن. ني ني محمد خوشگل، ماشااله ماشااله تپلي تر شده بود و خيلي ماهتر از قبل. (البته شما فقط اولين عكسشو ديدين كه از اتاق عمل اومده) مامان سارا گفت كه كبودي هاي كف پاش هم كمتر شده. انشااله خدا همچنان لطف و مرحمتشو نثار جان تشنه مون كنه و ني ني رو سالم و سلامت بفرسته توي بغلمون. راستي كوشمولو خان شير هم ميخوره و الان دوز شيرش از دو به چهار سي سي رسيده. ...
6 اسفند 1390

محمد كوچول پنج روزه

اين مطلب رو شنبه 6 اسفند ساعت 8.50 دقيقه صبح مي نويسم. البته گزارش روز قبله خبر داغ داغ: اول اينكه با دقت مامان سارا و پرس و جو از پرستاران محترم به اين نتيجه رسيديم كه ناف محمد كوچول در پنج روزگي در روز جمعه پنج اسفند90 افتاده. البته پنجشنبه تا هشت شب كه مامان و باباش پيشش بودن ناف هم بوده ممكنه بعد از رفتن اونا افتاده باشه ولي ما بنا رو روز جمعه و در پنج روزگي گذاشتيم. ياياسي خاله هم توي چهار روزگي نافش افتاد. دوم اينكه پزشكان از روند بهبودي ناناسي محمد ابراز خرسندي كردن و اگه خداي مهربون بخواد امروز (شنبه) يكي از لوله هايي كه توي ريه محمد كوشمولو هست رو خارج مي كنن. سوم و مهمتر اينكه بالاخره ديروز، به ني ني شير دادن....
6 اسفند 1390

از تو مي خواهم اي خدا

اي غمگسار و اي اندوه زدا، اي بخشنده در اين جهان و آن جهان و مهربان در هر دو سرا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست. اندوهم را از بين ببَر و غمم را از ميان بردار. اي يگانه، اي يكتا، اي كسي كه همگان نياز خود پيش تو آورند، اي آن كه نزاده‌اي و زاده نشده‌اي و هيچ كس همتاي تو نيست، مرا از بدي‌ها نگاه دار و از گناه پاكيزه بدار و گرفتاري‌ام را برطرف گردان. خدايا، من اينك مانند كسي هستم كه سخت نيازمند گرديده و نيرو و توانش رو به ضعف نهاده و گناهانش فراوان شده است؛ همچون كسي كه جز تو براي درمانِ نياز خود فريادرسي نمي‌بيند، و براي ضعف خود نيرو دهنده‌اي، ... من خواهانِ بهترين تقديري هستم كه برايم رقم زده‌اي، ...
5 اسفند 1390

محمد كوچول چهار روزه

الان كه اين مطلبو مي نويسم ساعت يك و شانزده دقيقه بامداد روز جمعه پنج اسفنده ولي گزارش روز چهارم رو مي نويسم. پيش از ظهر دايي هوشنگ و زن دايي مامان سارا به همراه خاله افروز دختر دايي حسين اومده بودن خونه ما. البته بنده (خاله هدي) سركار تشريف داشتم و نديدمشون. حدود دوساعتي منزل ما بودن و از هردري صحبت كرده بودن. ماماني ميگفت زن دايي گفته شايد باور نكنين ولي من ده روز قبل از مراسم سيسموني برون محمد يه خوابي ديدم كه بلافاصله خودم صدقه دادم و به شما براي اينكه دلشوره نگيرين نگفتم. اونم اين بوده كه يه نفر توي خواب درحضور مادر (مامان ماماني كه فوت شدن) ازش پرسيده شما توي فاميلتون سارا دارين؟ گفتم بله بعدش گفته براش حتماٌ صدقه بدين. زن د...
5 اسفند 1390