محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

پسر 32 ماهه مامان

1393/8/1 1:19
نویسنده : خاله هدی
1,075 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کلی وقت بود میخواستم بیام مطلب بذارم  نه وقت میکردم نه حوصله م میشد .بالاخره امشب عزمم رو جزم کردم و اومدم خدا کنه چیزی یادم بیاد که بنویسم.این روزا پسرم عاشق هواپیما شده ،سرتا پا شده رادار ماشالله هواپیماها رو در دورترین نقطه رصد میکنه و ذوق میگنه اولش میگه کو هواپیما ؟ اوناهاشش داله میله امام لضا. عزیزم حسابی هم لجباز شده مخصوصا وقتی خوابش میاد اگه یه چیز خوراکی ببرم نزدیکش  بگم میخوری میگه نه میگم باشه برش میگردونم گریه میکنه که میخواسته  دوباره بیارم وهمینطور موضوع ادامه داره که یا با قهر من یا با گریه محمد خاتمه پیدا میکنه چند روز پیش شمردم یه لقمه رو 18 بار آوردم و بردم.بازی مورد علاقه محمد قایم موشکه که میره پشت مبل در حالیکه دو تا چشم قشنگش داره نگامون میکنه به باباش میگه بابا کو ممد؟ یا میگه بچه ها کو ممد؟  بعد یعنی ما ندیدمش باید بگیم محمد نیست بگردیم پیداش کنیم که ایشون از پشت مبل دربیان. امشب محمد قایم شده بود به خاله ندا میگه خاله ندا کو ممد پیداشش کن .مدل حرف زدن محمد خیلی خاص و منحصر بفرده .جملاتش رو  به صورت سوالی یا تاکیدی ادا میکنه. وقتی یه چیزی گم میکنه میگه نیسش میتونم پیداش کنم؟ یا مثلا موقع خواب میگه شیر عسل بخوره  بخوابه؟  یا میگه  میبریش عمه اسانه ؟

خیلی خوشمزه و شیرین شعر میخونه مخصوصا عمو زنجیر باف رو . خیلی با تاکید و بلند بله ها رو میگه. یه سری از تعارفات رو یاد گرفته  وقتی یه چیز بهت میده میگه بفمویید ، وقتی یه چیزی دوست داره بهش میدیم میگه دستون د  نکنه یا میگه زحم کشیدین بعد  اگه جواب ندیم خودشم جواب میده خواهش میکنم.

تازگیا جوک هم میسازه مثلا به خاله هدی میگه عامو هدی ، یا مثلا میگه مامان سارا بابا علیرضاست ،یا بابا علی چراغ بوده .

ضبط صوتم که هست جملاتت رو حفظ میکنه بعد در شرایط و موقعیتهای مناسب تحویل میده .یه مدت پیش رفته بودیم باغ جاتون سبز بابا علیرضا و عمو احسان داشتن جوجه کباب درست میکردن بابا علیرضا با باد بزن آتیش رو  آماده میکرد محمد هی به باباش گفت که بادبزن رو بهش بده بابا نداد آخر سر گفت بده من لجبازخندونک . چند هفته پیش رفته بودیم خرید محمد بغل باباش بود و من داشتم مغازه ها نگاه میکردم یهو دیدم محمد داره داد میزنه سارا بیو بچت بغل کنخنده .

یه عادت که داره این هست که وقتی تکیه کلام یا حرف و حرکت کسی رفت تو ذهنش اگه یکی دیگه اون رو بگه یا خودش بگه سریع بعدش میگه فلانی میگه .مثلا وقتی اذیت میکنه اگه بگی وای از دست بچه چون مامانم عادت دارن به شوخی به محمد میگن سریع میگه مامان جون میگه.   

هنوز ضمیرها رو نمیتونه درست بکار ببره مثلا میگه بغلش کن (بغلم)، یا بغل مامانشه (مامانم)، بلیم رو صندلی جیش بکنیمقه قهه ،(ببرم رو صندلی جیش کنم) ،کلا مدل حرف زدنش خیلی شیرینه میگه شام چی بخولیم؟گشنته آله؟ حالا  صبحانه نهار شام هروقت که گرسنه باشه اینو میگه .همیشه هم موقع غذا خوردن میگه بسلا گفتی؟ (بسم الله گفتی ) بعد خودش میگه بسلاه رفتانه رحیم . البته  صدای ر  رو بین ل و ر تلفظ میکنه.

وقتی از یه حرکتت خوشش میاد میخواد عطسه و سرفه باشه یا شعر و آواز هی میگه دوباله بخون  و به قول باباش تا یه دور تسبیح واسش تکرار نکنی راضی نمیشه عاشق تکراره.

شبا به جای قصه و لالایی با آهنگ صلوات میخوابه هنوز عادت داره رو پا تکونش بدم شیشه بخوره و میگه الهم بخون  بعد باید با حالت تواشیح واسش  اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم بخونم تا بخوابه.

یه مدتم عاشق  موسسه توت فرنگی شده بود از وقتی چشم باز میکرد میگفت بلیم توفلنگی و تا نمیرفتیم آروم نمیشد اونجا هم که میرفتیم یه آقا شیره و یه آقا زرافه رو از تو اسباب بازیها بر میداشت با این دو تا یه یکساعتی بازی میکرد تا سیر بشه یه مدتم بغیر اتاق بازی با یاسی کلاس نقاشی هم رفت ولی فقط عادت به یه مربی کرده بود یه روز اشتباهی برده بودنش تو یه کلاس دیگه از همون روز از موسسه توت فرنگی زده شد و الان دو ماه اسمشم نمیاره.

سوره حمد و توحید و فلق و ناس رو به زبون خودش میخونه آیت الکرسی رو به صورت جا خالی جواب میده یعنی من میخونم یه کلمه رو نمیگم اون میگه شعر یه توپ دارم قلقلیه ،آقا پلیسه،توپ سفیدم، میوه نخور، عروسک قشنگ من،عمو زنجیرباف،ما گلیم،اشکوله،اتل متل،عروسک  رو خیلی خوشمزه میخونه.

عاشق آب بازیه روزی هزاربار لیوان آب میکنه به گلدون خونه مامانجون آب میده میگه بنفشه تشنش بوده.

از سگ و گربه هم نمیترسه هروقت میبیندشون میگه بلیم سوالش بشیم  واگه حواسمون نباشه میره بگیردشون ولی از پروانه برنج میترسه همش میگه محمد از پوانه میتسه.

واقعا دیگه خاطره ای یادم نمیاد.

فقط اینکه عزیزم 32 ماهگیت مبارک.

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان گلی
8 آبان 93 14:24
الههههههههههههههههههی بلاخره محمد امد من چشمم سفید شد اینقدر امدم وبلاگ محمد اقا 32ماهگیت مبارک عزیزم
خاله هدی
پاسخ
سلام تقصیر مامان تنبلشه،شما لطف دارید
مامان گلی
8 آبان 93 14:25
ماشالله پسرم بزرگ شده خدا حفظش کنه وازچسم بد دور باشه